در مسیحیت شاهد دو نظام عقیدتی هستیم که هر یک با بخشی از کتاب مقدس مطابقت دارد. در قرآن اشارات زیادی به سیره زندگانی حضرت عیسی(ع) شده است. قرآن بر خلاف عهد جدید به جزئیات زندگانی مسیح(ع) نپرداخته، اما به مسائلی اشاره داشته که همواره مورد توجه مسیحیان نیز بوده است. موضوع در خور تأمل این است که پیگیری این مسائل ما را به دو نظام عقیدتی متفاوت در اسلام و مسیحیت در خصوص مسیح منتهی می نماید. ما نیز در این مقاله ابتدا به مسیح شناسی از دیدگاه های مختلف در اناجیل پرداخته و نظریه تثلیث و اسامی متعدد مسیح را طبق آیات انجیل به بحث گذاشته و سپس موضع قرآن را در این باره بیان می نماییم.
مسیح/ خداوند/ توحید/ تثلیث
هر دینی دارای یک نظام عقیدتی است که این نظام عقیدتی باید با آموزه های کتاب مقدس آن دین هماهنـگ باشد. از میان سئوالات مختلفی چون سرشت حضرت عیسی مسیح(ع)چیست، ذات عیسی مسیح(ع) خدایی است یا انسانی و ...، مقاله مسیح شناسی در پی پاسخ به این سئوال می باشد که عیسی به عنوان مسیح در قرآن و عهد جدید چگونه مطرح شده است؟ این بحث از مهم ترین مباحث در دین مسیحیت است. نکات بسیار ظریفی در سوره های مریم و آل عمران درباره حضرت عیسی(ع)وجود دارد که دست مایه آفرینش های فکری زیادی در جهان اسلام شده است.
قبل از هر چیز باید به معنای واژه مسیح بپردازیم.
عیسى اسم عبرانی یا سریانی است که در ناحیه بیت المقدس بوده است. (طریحى، ۴/۸۸)
«لفظ عیسی اصل آن «یسوع» است، به معنی نجات دهنده و شاید عیسی تحریف عیسو باشد. آن به معنی نجات دهنده و مقصود مسیح است که لقب حضرت عیسی(ع)است. لفظ عیسی به مسیح ملقب گشته، زیرا که از برای خدمت به خدا معین گشته، ولی چون قرآن مجید این لقب را قبول کرد، مفهوم خدا در آن ملحوظ نیست.» (قرشی، ۵/۸۲)
عهد جدید دو نظام الهیاتی در نوع نگاه به مسیح ارائه می دهد:
الف) نظام اعتقادی که در رساله های پولس و انجیل یوحنا وجود دارد و بر اساس الوهیت مسیح است.
ب) نظام اعتقادی که در اناجیل همنوا، اعمال رسولان، رساله های یعقوب، پطرس، یهودا و مکاشفه یوحنا وجود دارد و بر اساس بندگی مسیح است.
در این بخش مسیح صرفاً یک بنده از جنس انسان است و هیچ اثری از الوهیت در او وجود ندارد؛ به گونه ای که با مطالعه این قسمت از اناجیل، هرگز الوهیت مسیح به ذهن خطور نمی کند. در این بخش او پسر خدا خوانده شده است.
شمعون پطرس در جواب گفت: «تویى مسیح پسر خداى زنده» (متى، ۱۶/۱۶)، اما تنها با عنوانی تشریفاتی؛ چرا که در هنگام تولد او خبر داده می شود که او بعدها چنین عنوانی خواهد یافت (لوقا۱/۳۵). از این جهت که حضرت عیسی بدون پدر و به قدرت خداوند به وجود آمده است، مردم او را پسر خدا می نامند. (دوم پطرس، ۱/۱۷-۱۸)
عنوان دیگری که در این بخش بسیار درباره مسیح به کار رفته، عنوان پسر انسان است؛
«پسر انسان نیامد تا مخدوم شود، بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیارى فدا سازد.» (متى، ۲۰/۲۸)
«فرشته در جواب وى گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرت اعلا بر تو سایه خواهد افکند، از آن جهت آن مولود مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد.» (لوقا، ۱/۳۵)
«پس رفته، همه امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید.» (متی، ۲۸/۱۹)
اما در اینجا این سه صرفاً در کنار هم به کار رفته اند و این دلالت بر الوهیت نمی کند.
در این بخش الوهیت عیسی کاملاً آشکار است و از ایشان به عنوان موجود ازلی یاد می شود؛
«در ابتدا کلمه بود و کلمه خدا بود. کلمه نزد خدا بود.» (یوحنا، ۱/۱ـ۲)
«من و پدر، یکی هستیم.» (همان، ۳۰/۱۰)
«پس همین فکر در شما باشد که در مسیح عیسی نیز بود که چون در صورت خدا بود، با خدا برابر بودن را غنیمت نشمرد، لیکن خود را خالی کرده، صورت بنده را پذیرفت و در شباهت مردان شد.» (فیلیپیان، ۷/۲ـ۸)
«از نزد پدر بیرون آمدم و در جهان وارد شدم و باز جهان را گذارده نزد پدر مىروم.» (یوحنا، ۲۸/۱۶)
«و او صورت خداى نادیده است. نخست زاده تمامى آفریدگان، زیرا که در او همه چیز آفریده شد، آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است، از چیزهاى دیدنى و نادیدنى و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوات؛ همه به وسیله او و براى او آفریده شد، و او قبل از همه است و در وى همه چیز قیام دارد.» (کولسیان،۱/۱۶-۱۸)
«زیرا به کدام یک از فرشتگان هرگز گفت که تو پسر من هستى، من امروز تو را تولید نمودم و ایضاً من او را پدر خواهم بود و او پسر من خواهد بود.» (عبرانیان، ۱/۵)
بنابراین پسر خدا بودن مسیح در عهد جدید به دو معناست: در نوشته های پولس و یوحنا به معنای همذات بودن با خداست، در حالی که در نوشته های دیگر معنایی تشریفاتی دارد و به معنای انسان مقرب خدا و مانند آن است. اما مسیحیان اغلب دومی را طبق اولی تفسیر می کنند؛ «ما مسیحیان انکار نمی کنیم که در کتاب مقدس برخی از آیات درباره پسر بودن مسیح وارد شده که به ذهن جاهل می آورد که او پایین تر از پدر است، ولیکن هرگاه توجه کنیم، همان طور که در تورات و کتاب انبیا وارد شده که مسیح دو طبیعت الهی و بشری دارد، این ما را نسبت به جمع بین پسر بودن ازلی و این آیات از کتاب قادر می سازد.» (لبنانی، /۲۰)
دو هدف براى آفرینش و ارسال عیسى وجود دارد: الف) هدف اول نشان دادن و تعریف خود است: «که خدا اراده نمود تا بشناساند که چیست؟ این پسر در میان امتها دولت جلال است و آن مسیح در درون شما و امید جلال است.» (کولسیان،۱/۲۸)
«من هستم آن نان زنده که از آسمان نازل شد، اگر کسى از این نان بخورد، تا ابد زنده خواهد ماند و نانى که من عطا مىکنم، جسم من است که آن را به جهت حیات جهان مىبخشم.» (یوحنا، ۶/۵۱)
ب) هدف دوم کفاره معاصى مسیحیان است: «او ما را محبت نمود و پسر خود را فرستاد تا کفاره گناهان ما شود.» (همان، ۴/۹)
«لیکن اگر در نور سلوک نماییم، چنان که او در نور است، با یکدیگر شراکت داریم و خون پسر او عیسى مسیح ما را از گناه پاک مىسازد.» (همان، ۱/۷)
«هر گاه خدا با ماست، کیست به ضد ما، او که پسر خود را دریغ نداشت، بلکه او را در راه جمیع ما تسلیم نمود. چگونه با وى همه چیز را به ما نخواهد بخشید؟» (رومیان، ۸/۳۲-۳۳)
پس نتیجه درباره مسیح شناسی در عهد جدید در چند مطلب زیر خلاصه مىشود: عیسى مسیح کلمه خداست. همیشه با خدا بلکه عین ذات اوست. ذات اقدس الهى در او تجلى یافته و او را به عنوان فرزند یگانه برگزیده و در جسد جسمانى به سوى انسانها فرستاده است. پس او به زمین آمد تا اولاً خود را نشان دهد، ثانیاً خود را قربانی کند تا خونش کفاره گناهان مسیحیان گردد.
در عهد جدید لقب هایی به عیسی مسیح داده شده که هر کدام جنبه ای از رسالت او را بیان می کند. فهرستی از القاب ایشان را با الهام از کتاب کلام مسیحی بیان می نماییم:
مسیحیان عیسی را «پسر خدا» می نامند. هدف از این لقب آن است که ایمان خود به ارتباط صمیمانه و استوار عیسی با خدا را بیان کنند و این را اعلام دارند که پیام ازلی و غیر مخلوق خدا در عیسی ساکن شده است. لقب «پسر خدا» یعنی معرفت متقابل و صمیمانه (عیسی خدا را می شناسد) و وحدت اراده (عیسی چیزی جز اراده خدا را تحقق نمی بخشد). (میشل، /۶۸)
این لقب رایج ترین لقبی است که عیسی در اناجیل برای خود به کار می برد؛ «پسر انسان نیامد تا مخدوم شود، بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیارى فدا سازد.» (متى، ۲۰/۲۸)
عیسی «خداوند» خوانده شده است. لقب مذکور به این اعتقاد مسیحی اشاره دارد که عیسی تنها میانجی بین خدا و بشر است. علاوه بر این، لقب «خداوند» بر اعتقاد مسیحیان مبنی بر آوردن عیسی در واپسین روز و نشستن وی بر طرف راست خدا برای داوری انسان ها دلالت می کند.
یکی از پرکاربردترین القاب حضرت عیسی(ع)«مسیح» می باشد. «مسیح» یعنی کسی که با روغن مسح شده باشد و اصطلاحاً به آن منجی دلالت می کند که برای نجات قوم یهود می آید.
این بنده متواضع خدا در راه خشونت و پیروزی های نظامی گام نمی گذارد، بلکه زندگی همراه با اطاعت و امانت را بر می گزیند و با وجود بی گناهی، بار گناهان قوم را بر دوش می گیرد و آنان را با تحمل رنج ها نجات می دهد. در تقبیح گناهان، زبان تند و تیزی دارد، ولی در برابر دشنام دهندگان و بدخواهان، از خود مقاومتی نشان نمی دهد.
تجسد ـ واقعیت بسیار عظیم انسان شدن خدا به واسطه اتحاد سرشت الهی و انسانی در شخص مسیح ـ سرّی است که اساس هر اعتقاد کاتولیکی است. لحظه تجسد، یعنی وقتی که «کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد»، برای کاتولیک ها لحظه بی نظیر و نقطه عطفی است که به کل تاریخ انسان از آدم تا آخرین انسان معنا می بخشد. برانتل در کتاب خود می گوید:
«تجسد مسیح و تعالیم او اسرار برتر طبیعت و حیات خدا، یعنی تثلیث مقدس را آشکار می سازد. عیسی مسیح شخص دوم، پسر، متجسد، مولود نه مخلوق، همذات با پدر و بی آغاز است. روح القدس سومین شخص تثلیث و روح محبت است که از پدر و پسر نشأت می گیرد. یک خدای واحد با سه شخص، سرّی است که مطلقاً ذهن انسان نمی تواند آن را درک کند و شرطی است که بدون آن درباره تجسد خدا نمی توان اندیشید. سنت کاتولیک اختصاصاً پسر، کلمه، را به عنوان رابطه نامتناهی معرفت الهی در حیات باطنی خدا، و روح القدس را به عنوان حلقه اتصال محبت الهی و متحد کننده پدر و پسر تلقی می کند. البته این سخنان بر اساس الگوهای زبان انسانی است، زیرا ذات خدا کاملاً در هر شخص از اشخاص تثلیث حضور دارد و در عین حال هر کدام از دیگری متمایز است.» (برانتل، /۸۹)
در میان ادیان ابراهیمی، یهودیت و اسلام معتقد به خدای واحد (بسیط واحد) هستند که شائبه هیچ ترکیبی، حتی ترکیب ذهنی در وی نیست. مسیحیت نیز خود را از ادیان توحیدی و یکتا پرست می داند و شبهه شرک را از خود می زداید. با وجود اینکه هر سه فرقه مهم مسیحی تثلیث را در کنار توحید از اعتقادات اساسی و شاخصه هر مسیحی می دانند، آموزه تثلیث که از سال ۳۲۵ میلادی در شورای نیقیه رسمیت یافت، به ظاهر با آموزه توحید ناسازگار است. متألهان مسیحی می کوشند تا این دو آموزه را به گونه ای توضیح دهند که تنافی ظاهری آن از میان برداشته شود؛ «مسیحیان خدا را دارای یک ذات و سه اقنوم یا شخص می دانند. به دلیل اعتقاد به یکتایی ذات، خود را یکتا پرست و به دلیل اعتقاد به سه اقنوم، خود را پیرو تثلیث می شمرند. بنا به نظر مسیحیان، پدر، پسر و روح القدس هر یک شخص، اقنوم یا شیء (معنا) هستند.» (زیبایی نژاد، /۳۳۳)
برخی عبارات عهد جدید در بیان توحید الهی چنین است:
«عیسی او را جواب داد که اول همه احکام این است که بشنو ای اسرائیل، خداوندِ خدای ما واحد است.» (مرقس، ۲۹/۱۲؛ یعقوب، ۲/۱۹)
«زیرا که خدا واحد است و سوای او دیگری نیست.» (مرقس، ۱۲/۳۲)
در کنار این عبارت ها، آیاتی از عهد جدید برای اشاره به تثلیث مورد استناد قرار گرفته است. برخی از این عبارت ها عیسی(ع)را پسر خدا معرفی می کنند:
«آن گاه خطابی از آسمان رسید که این است پسر حبیب من که از او خشنودم.» (متی، ۳/۱۷)
در برخی عبارت ها از خداوند به عنوان پدر یاد شده است:
«ای پدر! می خواهم آنانی که به من داده ای با من باشند. زیرا که مرا پیش از بنای جهان محبت نمودی.» (یوحنا، ۱۰/۳۰)
«کسی که مرا دید، پدر را دیده است.» (همان، ۱۴/۹)
برخی آیات هم به الوهیت مسیح عیسی(ع) تصریح و یا اشاره کرده اند:
«در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت.» (همان، ۱/۱)
«پس به او (عیسی(ع)) معتقد هستیم. اوست خدای حق حیات جاودانی.» (همان، ۵/۲۰)
«اگر به زبان خود عیسای خداوند را اعتراف کنی، نجات خواهی یافت.» (رومیان، ۱۰/۹)
«متبارک باد خدا و پدر خداوند ما عیسای خداوند و محبت شما را به همه مقدسین شنیدم.» (افسسیان، ۱/۱۵)
بعضی از آیات هم به الوهیت روح القدس اشاره کرده اند:
«و او (روح القدس) همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد.» (یوحنا، ۱۴/۲۶)
«اما خداوند روح است و جایی که روح خداوند است، آنجا آزادی است.» (دوم قرنتیان، ۳/۱۷)
در یک مورد هم به اقانیم ثلاثه اشاره شده است:
«پس رفته همه امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید.» (متی، ۲۸/۱۹)
۱- اطلاق لفظ خدا و یا پسر خدا به معنای اعتقاد به الوهیت نیست؛ «بلکه برای کسانی که به وسیله پیام و شهادت آنان به من ایمان خواهند آورد تا همه آنان یکی باشند، آن چنان که تو ای پدر در من هستی و من در تو و آنان نیز در ما یکی باشند، تا جهان ایمان بیاورد که تو مرا فرستاده ای. آن جلالی را که تو مرا فرستاده ای، آن جلالی را که تو به من داده ای، من به آنان داده ام تا آنها یکی باشند، آن چنان که ما یکی هستیم، من در آنان و تو در من، تا آنها به طور کامل یکی باشند.» (یوحنا، ۱۷/۲۰)
این جملات هم بیانگر آن است که اتحاد عیسی(ع)با خداوند از نوع اتحاد عیسی(ع)با شاگردان و اتحاد شاگردان با یکدیگر است. چنین اتحادی زمانی حاصل می شود که تمام آنها یک مقصود واحد و مقدس را با تمام توان و همراه با خلوص کامل دنبال کنند؛ «پس عیسی(ع)با صدای بلند گفت: هر که به من ایمان بیاورد، نه فقط به من، بلکه به فرستنده من نیز ایمان آورده است. هر که مرا می بیند، فرستنده مرا دیده است.» (همان، ۱۲/۴۴)
۲- شخصیت روح القدس در عهد جدید به خوبی مشخص نشده است. عبارت های ذکر شده در اثبات الوهیت وی نیز دلالت صریحی بر این مطلب ندارد و ظاهراً به دلیل روشن نبودن شخصیت اقنوم ثالث است که پس از اثبات الوهیت اقنوم ثانی در مجمع نیقیه، نظرها به طرف تبیین کردن شخصیت و الوهیت روح القدس جلب می شود.
۳- با مراجعه و دقت در عبارت های عهد جدید معلوم می شود که عقیده پولس کاملاً بر گفته های کتاب مقدس قابل انطباق نیست. انجیل یوحنا و رساله های پولس، عیسی(ع)را خداوند و شخصیتی در کنار پدر می دانند که با سه نظریه ذکر شده کاملاً قابل تطبیق نیست. اما نکته جالب توجه این است که در مشاجرات و مباحثات الهیاتی قرن چهارم، در مقابل مخالفان تثلیث، به کلمات صریح کتاب مقدس در اثبات الوهیت عیسی(ع)و یا اثبات تثلیث سه شخص حقیقی تمسک نشده است، بلکه به عبارت هایی قابل تأویل تمسک شده و طرف مقابل هم اقدام به تفسیر آیات بر طبق نظریه خود کرده است.» (بهشتی، /۱۲۷)
جان بیدل (متولد ۱۶۱۵م) پدر یکتاپرستی در انگلستان در کتابی با نام «دوازده دلیل در رد الوهیت روح القدس» گفت:
«من معتقدم که خدای یگانه بزرگ ترین خدا و خالق آسمان ها و زمین و علت نخستین اشیاء و هدف نهایی پرستش و ایمان ماست. در مورد حضرت عیسی(ع) معتقدم که او همنوع ما و همدردی است که می تواند ناتوانی های ما را احساس کند و بیشتر به ما کمک نماید. او فقط دارای طبیعت بشری است. روح القدس نیز فرشته ای است که به مقام الوهیت وابسته است. او با خدا ارتباط دارد و برای ابلاغ پیام های خداوند به پیامبران برگزیده شده است.» (همان،/۱۷۲)
۴- برخی محققان مسیحی در اثبات الوهیت مسیح(ع) به آیاتی از کتاب انجیل استناد کرده اند که صفاتی چون علم به وقایع آینده و تعلیم دادن ایمان داران را برای مسیح(ع)ذکر کرده اند. چنین استنتاجی از این کلمات در مقابل کسانی که مسیح(ع) را انسانی ممتاز و مورد عنایت الهی و دارای علم الهی و عنوان رسالت دانسته و روح القدس را تقویت کننده وی می دانند، فاقد ارزش است.
۵- در کنار عبارت هایی که بر ویژگی الوهی مسیح(ع)تأکید می کنند، عباراتی در عهد جدید یافت می شود که ظاهراً با الوهیت مسیح(ع)و روح القدس سازگار نیست:
«و در حال الاغی با کره اش بسته خواهید یافت. آنها را بار کرده نزد من آورید و هرگاه کسی به شما سخنی گفت، بگویید خداوند بدین ها احتیاج دارد.» (متا،۲۱/۲)
«ولی از آن روز و از آن ساعت (زمان رجعت) غیر از پدر، هیچ کس اطلاع ندارد؛ نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم.» (مرقس، ۱۳/۲۳)
«پسر از خود هیچ نمی تواند کرد، مگر آنچه ببیند که پدر به عمل آرد.» (یوحنا،۵/۱۸)
مسیحیت کلیسایی این اشکال را بدون پاسخ نگذاشته و معتقد است هر آیه ای در کتاب مقدس که حاکی از جهت نقصانی در مسیح(ع)باشد، این نقص مربوط به ذات انسانی اوست و به کمالات الهی که از ذات الهی اش نشأت گرفته است، ضرری نمی رساند.
قرآن در آیات متعددی به شخصیت حضرت مسیح می پردازد. از این آیات دو مطلب به دست می آید: یکی رد مسیح شناسی رایج، و دیگری مسیح شناسی خاص قرآن.
قرآن درباره رد مسیح شناسی رایج بیان می کند که مسیح خدا نیست؛ (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِی الأرْضِ جَمِیعًا) (مائده/۱۷)
«به راستی کسانی که می گویند خدا همان مسیح، پسر مریم است، کافر شده اند. بگو اگر خدا بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و اهل زمین همه را نابود کند، چه کسی می تواند او را باز دارد؟»
(لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ وَمَأْوَاهُ النَّار)(مائد/۷۲)
«به راستی کسانی که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است، کافر شدند، حال آنکه مسیح می گفت ای بنی اسرائیل، خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست، بپرستید که هر کس به خداوند شرک آورد، بهشت را بر او حرام می گرداند و سرانجام او دوزخ است.»
پس از حضرت عیسی مسیح(ع)، نصارا درباره او غلو کردند. عده ای گفتند او خداست، عده ای گفتند پسر خداست، عده ای دیگر قائل شدند که او یکی از سه خداست که عبارت از اجزای تثلیث است. قرآن مجید هر سه قول را به نصارا نسبت می دهد و از آن می فهمیم که آنها در عقیده به سه گروه تقسیم شدند:
۱- (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ)؛ «کسانى که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است، مسلّماً کافر شدهاند.» (مائده/۱۷)
این لفظ عیناً در آیه ۷۲ همین سوره تکرار شده است. عده ای از نصارا قائل بودند که عیسی مسیح پسر خداست و ظهور آن در این است که عیسی و خدا یکی است و خدا به بشر مبدل شده است. این آیه را گرچه می شود با تثلیث و ابن الله بودن تطبیق کرد، ولی ظهورش در اتحاد و یکی بودن خدا و عیسی است.
۲- (وَ قَالَتِ النَّصارَى الْمَسِیحُ ابْنُ الله) (توبه/۳۰)؛«و نصارا گفتند: مسیح، پسر خداست.» ظهور آیه در فرزند بودن عیسی است، گرچه با عقیده تثلیث نیز قابل تطبیق است.
۳- (إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَه)؛ «مسیح، عیسى بن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست. پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سهگانه است.» (نساء/۱۷۱)
(لقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَثَه)؛ «کسانى که [به تثلیث قائل شده و] گفتند: خدا سومین [شخص از] سه [شخص یا سه اقنوم] است، قطعاً کافر شدهاند.» (مائده/۷۳)
مراد از خدا، روح القدس و عیسی(ع)است. روشن می شود که به هر سه نسبت الوهیت می دادند و نیز مراد از «ثالث ثلاثه» یعنی سومی خداست. (قرشی، /۷۴)
مسیح، پسر خدا نیست و حتی به صورت تشریفی سزاوار نیست که پسر خدا خوانده شود؛ «و یهودیان می گویند عزیر پسر خداست و مسیحیان می گویند مسیح پسر خداست. این سخنی است باطل که به زبان می آورند.» (مائده/۷۳)
قطعاً یهودیان هیچ کس را به معنای واقعی پسر خدا نمی نامیده اند، اما قرآن کاربرد تشریفاتی این عنوان را نیز مجاز نمی شمارد. همچنین در آیه ای دیگر از یهود و نصارا نقل می کند که آنان خود را پسران خدا شمرده اند. قرآن این عمل آنان را رد می کند و می گوید:(بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَق)(مائده/۱۸)؛ «شما مخلوق خدا هستید.» و حال آنکه ایشان قطعاً خود را به معنای واقعی پسر خدا نمی دانستند.
ویژگی های اثباتی مسیح در قرآن از این قرار است:
الف) او بنده خداست؛ «گفت: منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.» (مریم/۳۰)
ب) او مخلوقی از مخلوقات خداست؛ «شأن عیسی برای خدا چون شأن آدم است که او را از خاک آفرید؛ سپس به او گفت موجود شود و بی درنگ موجود شد.» (آل عمران/۵۹)
ج) او پیامبری از پیامبران خداست؛ «مسیح پسر مریم جز پیامبری نیست که پیش از او هم پیامبرانی آمده بودند.» (مائده/۷۵)؛ «جز این نیست که مسیح عیسی بن مریم پیامبر خداست.» (نساء/۱۷۱)
د) تولد او معجزه آسا بود؛ «او در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می گوید و از شایستگان است. مریم گفت: پروردگارا! چگونه مرا فرزندی باشد، حال آنکه دست هیچ بشری به من نرسیده است، گفت خداوند بدین سان هرچه را بخواهد می آفریند ... .» (آل عمران ۴۶و ۴۷)
هـ) خدا به او معجزاتی داده است:
قرآن کریم حضرت عیسی(ع)را دارای معجزه می داند؛ معجزه ای که حجت ایشان برای معرفی دین الهی مسیحیت است؛ «در حقیقت من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه ای آورده ام؛ من از گل برای شما [چیزی] به شکل پرنده می سازم، آن گاه در آن می دمم، پس به اذن خدا پرنده ای می شود و شما را از آنچه می خورید و در خانه هایتان ذخیره می کنید، خبر می دهم. مسلماً در این [معجزات] برای شما ـ اگر مؤمن باشید ـ عبرت است.» (آل عمران/۴۹)
چنان که از آیه فوق به دست می آید، حضرت عیسی(ع)تنها یک معجزه نداشته، بلکه معجزه های متعددی داشته است و برای موقعیت های مختلف از آنها استفاده می کرده است.
و) او «کلمه الله» است؛ «جز این نیست که مسیح عیسی بن مریم کلمه اوست.» (نساء/۱۷۱)؛ «فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه خویش بشارت می دهد.» (آل عمران/۴۵)
«از این جهت عیسی «کلمه الله» نامیده شده که مستقیماً با سخن «موجود شو» خدا به وجود آمده (آل عمران/۴۷) و برخی از اسباب عادی را نداشته است؛ پس مقصود از کلمه همان «کُن: موجود شو» است.» (سلیمانی، /۱۴۵)
برخی از آیات قرآن اهل کتاب را عموماً و مسیحیت را خصوصاً از اعتقادات شرک آلود نهی فرموده است؛ «نصارا گفتند: مسیح، پسر خداست. این سخنى است [باطل] که به زبان مىآورند، و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شدهاند شباهت دارد. خدا آنان را بکشد، چگونه [از حق] بازگردانده مى شوند؟» (توبه/۳۰)
«کسانى که گفتند: خدا همان مسیح پسر مریم است، مسلّماً کافر شدهاند.» (مائده/۱۷)
با توجه به آنچه نقل گردید، قرآن اهتمام زیادی در معرفی کامل و جامع حضرت عیسی(ع)و انحرافاتی که پس از ایشان شده است، مبذول داشته است.
مطالعه در آیات قرآن کریم جای تردید باقی نمی گذارد که این کتاب آسمانی، تثلیث مسیحی را خواه به تفسیر ارتدوکسی آن و خواه به تفاسیر دیگر نفی کرده است. برخی دانشوران مسیحی ادعا کرده اند که آنچه را قرآن در صدد نفی آن برآمده است، دیدگاه رسمی کلیسای مسیحی نیست، بلکه دیدگاه هایی است که برخی مسیحیان جزیرهالعرب، از جمله یعقوبیه به آن معتقد بودند.
عمده اشکال این دانشوران آن است که با آیات قرآن به شکل گزینشی برخورد کرده اند. نگاه مجموعه نگر به تمام آیات مربوط به تثلیث، فضای بحث را روشن تر می سازد. آیات الهی در این باب را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
سوره اخلاص که به دلیل توصیف رسای توحید اسلامی به سوره توحید نام گرفته است، معنایی از توحید ارائه می کند که مستلزم نفی تثلیث است؛ (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ*اللَّهُ الصَّمَدُ*لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ*وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ)
«بگو خداوند یکتا و یگانه است. خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می کنند. هرگز نزاد و زاده نشد و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است.»
لفظ «احد» که کاربرد اصلی آن در جملات منفی است، در کلام ایجابی تنها در مورد خداوند استعمال شده است و بر وجودی دلالت می کند که نه در عالم خارج و نه در عالم ذهن، کثرت پذیر نیست، بر خلاف واژه «واحد» که در موردی قابل استفاده است که فرض وجود نظایری حتی در ذهن موجود باشد. از این رو می توان گفت که در فرهنگ اسلامی، خداوند دارای بساطت ذهنی و خارجی است و هیچ ترکیبی در وی راه ندارد، حال آنکه تثلیث مسیحی با گونه ای از ترکیب سازگار است.
در روایتی، امام علی(ع)در پاسخ شخصی که از وحدت خداوند پرسیده بود، فرمود: «اعتقاد به وحدانیت خداوند به چهار شکل بیان می گردد که دو تقریر آن زیبنده خداوند نیست و دو صورت دیگر سزاست. صورت اول آن است که از وحدانیت خداوند، واحد بودن در باب اعداد اراده می شود. چنین تفسیری از وحدانیت زیبنده خداوند نیست، چون وجودی که دومی (و سومی) ندارد، در باب اعداد وارد نمی شود (در باب اعداد «یک» را زمانی اطلاق می کنیم که دو و سه و اعداد دیگر هم قابل تصور باشند). وجه دوم آن است که از وحدانیت خداوند، وحدت در جنس را اراده کنیم، چنان که می گوییم این شخص یک نفر از جنس انسان است که در این صورت برای وی نظایر تصویر کرده ایم. چنین تفسیری از وحدت هم شایسته خداوند نیست. تفسیر سوم آن است که از وحدانیت خداوند یگانگی و بی همتایی او را اراده کنیم؛ شخصی یکتا که هیچ شبیهی در اشیای جهان ندارد. وجه چهارم آن است که وحدانیت را به احدی المعنی بودن خداوند تفسیر کنیم؛ به این معنا که خداوند قابل انقسام و تفکیک نیست؛ نه در وجود، نه در عقل و نه در وهم. این دو تفسیر از وحدانیت شایسته ذات خداوند است.» (طباطبایی، ۱/۴۰۸)
واژه «الصمد» در سوره توحید نمایانگر شخصی است که تمام موجودات احتیاج خود را از او می طلبند و پناه از وی می جویند. چنین شخصی خود نمی تواند به دیگری محتاج باشد، حال آنکه عیسی(ع)در مواضعی از انجیل از پدر درخواست کمک کرده است، بنابراین نمی تواند از ویژگی صمدیت برخوردار باشد. وجود «ال» در این جمله که مبتدای آن معرفه است، دلالت بر حصر می کند؛ به این معنا که صمدیت ویژگی اختصاصی الله است.
عبارت «لم یولد» که در تفسیر واژه «الصمد» وارد شده، تولد چیزی از خداوند که تجزیه در نفس الهی و انفصال چیزی همانند از وی را نتیجه می دهد نفی می کند. بنابراین خدای پسر به هر معنایی که از تولد اراده شود، مورد تأیید قرآن نیست، به علاوه، تولد یافتن خداوند از چیزی دیگر را نیز مردود می شمارد. بنابراین خدای اسلام نه خداوند پدر است که از وی کلمه تولید شود، نه خدای پسر است که از خدای بشر تولید شده است، و نه روح القدس که از خدای پدر و پسر صادر شده است. عبارت «وَ لَم یَکُن لَه کُفُواً اَحَد» نیز بر این نکته تأکید می کند که نباید هیچ چیزی را در کنار الله و همتای وی قرار داد و بنابراین همذاتی و همتایی شخصیت های تثلیث را انکار می کند. (صدوق، /۴۰۸)
آیات قرآن به وضوح تثلیث مسیحی را چه به معنای ارتدوکسی آن و چه بر طبق تفاسیری که دیگر فرقه های مسیحی عنوان کرده اند، مردود می شمارد؛ «کسانی که به تثلیث قائل شده و گفتند خدا سومین شخص از سه شخص یا سه اقنوم است، قطعاً کافر شده اند، و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست و اگر از آنچه می گویند باز نایستند، به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید.» (مائده/۷۳)
عبارت «إنَّما المَسیحُ عیسَی بنَ مَریَمَ رسول الله وَ کَلِمَتُهُ» که در مقام بیان حصر بیان شده، نسبت های غیر صحیح به عیسی، از جمله فرزند خدا بودنش را نفی می کند.
از نگاه قرآن، عیسی(ع)شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: امتیاز اول مقام رسالت و امتیاز دوم تولد معجزه آسای او با کلمه تکوینی خداوند. در امتیاز اول، تمام رسولان خداوند و در امتیاز دوم اولین پیامبر خدا با وی شریک اند؛ (إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)(آل عمران/۵۹)
«در واقع مثل عیسی(ع)در نزد خدا همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید. سپس بدو گفت باش، پس وجود یافت.»
آیاتی از قرآن کریم فرزند گزیدن خداوند را ناروا شمرده اند:
«و گفتند: [خدای] رحمان فرزندی اختیار کرده. منزه است او، بلکه بندگانی ارجمندند.» (انبیاء/۲۶)
«و گفتند: خداوند فرزندی برای خود اختیار کرده است. او منزه است، بلکه هر چه در آسمان ها و زمین است، از آن اوست، [و] همه فرمان پذیر اویند.» (بقره/۱۱۶)
گروهی از آیات الوهیت مسیح را مردود می شمارند. برخی آیات ویژگی های انسانی وی را دلیلی بر رد الوهیتش شمرده اند و برخی دیگر در صدد بیان این مطلب اند که نباید او را برتر از پیامبری والا و تحت اراده خداوند پنداشت؛ «کسانی که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است، قطعاً کافر شده اند.» (مائده/۷۲)
ویژگی هایی که کتاب مقدس برای روح القدس بیان می کند، تصویری از روح القدس به دست می دهد که با تصویر جبرئیل در منابع اسلامی شباهت فراوانی دارد. هدایت رسولان به واسطه روح القدس، تعلیم دادن روح القدس و خبر دادن از امور آینده را که در منابع مسیحی به روح القدس نسبت داده می شود، منابع اسلامی به جبرئیل نسبت داده اند.
قرآن کریم جیرئیل را که والاترین فرشته خداست، به نام های روح الامین (شوری/ ۱۹۳)، روحنا (مریم/۱۷)، روح خدا و روح القدس (نحل/۱۰۲) نامیده است، چنان که کتاب مقدس روح القدس را روح خدا نام داده است؛ «اما عیسی چون تعمید یافت، فوراً از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده می آید.» (لوقا، ۳/۲۱)
با این مقدمه می توان دریافت آنجا که قرآن کریم الوهیت ملائکه را نفی می کند، به نفی الوهیت روح القدس هم توجه کرده است: «مسیح از اینکه بنده خدا باشد ابا نمی ورزد، و فرشتگان مقرب نیز ابا ندارند.» (نساء/۱۷۲)
بسیاری از آیات قرآن به این واقعیت اشاره می کند که عیسی(ع)خود را بنده خداوند می داند، بر نفی الوهیت خود پای می فشرد و مردم را از پرستش خود باز داشته و به پرستش خداوند ترغیب می نماید؛ «در حقیقت خداوند پروردگار من و شماست، پس او را بپرستید.» (زخرف/۶۴)
آیه ای از قرآن کریم نشان می دهد که گروهی از مسیحیان تعالیم واقعی عیسی(ع)را ارج نهادند؛ «از میان آنان گروهى میانهرو هستند، و بسیارى از ایشان بد رفتار مىکنند.» (مائده/۶۶)
در بررسی تطبیقی این نتایج به دست آمده است:
۱- عهد جدید دو مسیح شناسی دارد: یکی از آنها با مسیح شناسی قرآن نزدیک است و دیگری کاملاً مغایر با آن است و قرآن آن را کفر می شمارد.
۲- مسیح شناسی عهد قدیم و اناجیل همنوا و قرآن به هم نزدیک است و اگر تفاوتی نیز به چشم می خورد، تنها در عنوان یا نام گذاری است. در این سه مسیح شناسی، عیسی از مرزهای انسانیت فراتر نمی رود، برخلاف مسیح شناسی پولس و یوحنا که در آن مسیح از این مرز فراتر رفته، با خدا همذات و با او برابر می شود.
۳- قرآن به شدت با نظریه تثلیث مخالفت کرده است و هر نوعی از الوهیت حضرت عیسی(ع)را در هر رتبه و درجه ای رد کرده و به شدت با آن به مقابله برخاسته است.
پس طبق آیه۱۷۱و۱۷۲ سوره نساء، دیدگاه قرآن درباره مسیح(ع) این گونه است:
۱. او رسولی از رسولان خداست.
۲. اقرار به الوهیت عیسی منتهی به عقیده به «ثلاثه» می شود و در قرآن داریم: «لاتقُولوا ثَلاثَه».
۳. «اِنَمَا اللهُ اِلهٌ واحِد»، پس ممکن نیست که عیسی(ع)یک اله در کنار او باشد.
۴. «سُبحانَه اَن یَکونَ لَهُ وَلَد» او فرزندی ندارد، پس چگونه اله در کنار او هست؟
۵. همه چیز ملک خدا و بنده خداست؛ «لَه ما فی السَمَوات وَ ما فِی الاَرض».
۶. نیازی به غیر خدا نیست؛ «وکَفی بِاللهِ وَکیلا».
۷. پس «عیسی(ع)» عبد خداست، همان طور که ملائکه مقرب عبد او هستند؛ «لَنْ یَستَنکِفَ المَسیحُ اَن یَکونُ عَبداً لله وَ لا المَلائکهُ المُقَرَّبون».
۱. قرآن کریم.
۲. کتاب مقدس، انجمن کتاب مقدس، ایران۱۹۸۷م.
۳. بهشتی، احمد؛ عیسی پیام آور اسلام، تهران، نشر اطلاعات، ۱۳۷۳ش.
۴. برانتل، جورج؛ آیین کاتولیک، تحقیق: حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱ش.
۵. زیبایی نژاد، محمد رضا؛ مسیحیت شناسی مقایسه ای، تهران، سروش، ۱۳۸۲ش.
۶. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ در آمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، قم، انتشارات طه، ۱۳۸۲ش.
۷. صدوق، محمد بن الحسین؛ توحید، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۶۸ش.
۸. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ش.
۹. فهیمی، موسی؛ ادیان از دیدگاه قرآن و ائمه، تهران، فرهنگ گستر، ۱۳۷۷ش.
۱۰. قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۷ش.
۱۱. لبنانی، ابن جرجس؛ الکنز الجلیل فی تثلیث و توحید، تحقیق: عبدالرحیم اردستانی دمشق، المطبعه البطریکیه، ۱۹۱۲م.
۱۲. میشل، توماس؛ کلام مسیحی، ترجمه: حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات و ادیان و مذاهب،۱۳۸۰ش.
* استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری - کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث